بغض لیلا رجبی ترکید. وقتی به او گفتیم که حالا بیشتر از همیشه فکر می کند ایرانی است و مردم از او حمایت می کنند اشک از گوشه چشمانش جاری شد و گفت:خودم که این حس را دارم اما خیلی ها دوست ندارند.۹سال است اینجا زندگی می کنم و حالا دیگر خودم را یک ایرانی میدانم هرچند که اصالتم ایرانی نیست اما….
به گزارش خبر استان؛ رجبی خسته است.خسته از تمام جفاهایی که در حقش شده است.جفاهایی که شاید اجازه ندهد دیگر او برای ایران پرتاب کند.« واقعا خسته ام.برنامه ای هم برای آینده ندارم.خیلی ها می گویند مربی شوم و دختران ایرانی را آموزش بدهم اما آموزش بدهم که چه شود؟انتهای دوومیدانی هیچ چیز نیست و نمی خواهم دختران ایرانی مثل خودم شوند. »
لیلا رجبی و همسرش پیمان رجبی در کافه خبر حاضر شدند و درباره اتفاقات اخیر به گفتگو پرداختند.
از قبل از المپیک شروع می کنیم.پس از بازی های آسیایی وعده و وعیده های زیادی داده شد.اما آن طور که باید حمایتی صورت نگرفت و حتی کار به جایی رسید که شما در آستانه المپیک و در مقطعی گفتید که از حضور در این رقابت ها انصراف می دهید.
واقعا شرایط بدی بود اما من چون سهمیه المپیک را گرفته بودم و این سهمیه به نام خودم بود و وظیفه خودم می دانستم که بروم.
قبل از المپیک خیلی تحت فشار بودید.
متاسفانه بله.من از یک سال قبل نه اردویی رفتم و نه امکاناتی داشتم.بعد از رفتن آقای داوری فدراسیون هیچ برنامه مشخصی نداشت.نه حقوقی میداند(چون کسی نبود که پرداخت کند) نه حمایتی می شد.به همین دلیل خودم شروع کردم.با هزینه های شخصی.حتی پس از انتخاب کیهانی هم اتفاقی نیفتاد.ما انتظار داشتیم که شرایط بهتر شود اما همه چیز بدتر شد.
زمان داوری این فشارها کمتر بود؟
ایشان خودشان دوومیدانی کار بودند و از همه چیز خبر داشتند.در آن زمان همه چیز بهتر بود.
شما حتی حقوقی که وزارت ورزش هم میداد را نگرفتید؟
پیمان رجبی:ما دوازده ماه قبل از المپیک سهمیه گرفتیم.یک حقوقی به خانم رجبی می دادند اما …
لیلا رجبی:از زمانی که فدراسیون قبول کرد حق و حقوق را بدهد یکی دو ماه همه چیز خوب بود اما بعد از آن دیگر اتفاقی نیفتاد.ما کلی طلب از فدراسیون داریم که یک ریال هم نداده اند.از اسفند ماه دیگر هیچ چیزی به ما نداده اند.
قبل از المپیک شما فریاد زیادی زدید که به عنوان مربی باید در کنار همسرتان باشید.اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه فرد دیگری را راهی برزیل کردند و …
دقیقا از زمانی که ما سهمیه را گرفتیم رفتارها هم تغییر کرد.خیلی ها سعی می کردند بگویند که پیمان رجبی مربی خوبی نیست.من مربی نبودم قبول اما شمایی که رییس فدراسیون بودید هزینه می کردید و برای ورزشکارتان مربی می آوردید.این همه مربی خوب در جهان وجود دارند چرا یکی از آنها را نیاوردید؟نمی شود که فی سبیل الله کار کرد.یک روز کیهانی به من گفت برنامه بدهید.من دو تا دوماه برنامه نوشته بودم که دوران بدنسازی را در بلاروس بگذرانیم.این اتفاق نیفتاد و تا رسیدیم به دو ماه قبل از المپیک که دیگر فایده ای نداشت.ما جایی که باید استفاده می کردیم و نکردیم که دیگر فایده ای نداشت.
لیلا رجبی:واقعا ارزشی نداشت.وقتی می رویم اردو حتی مبلغی به ما نمی دهند.هیچ چیز فراهم نیست.
پیمان:من مربی باشگاه هستم و خصوصی کار می کنم.همه فکر می کنند من به خاطر یک میلیون و سیصد هزار تومان حقوق آمده ام مربی همسرم شدم اما ده برابر این پول ضرر کردم.باشگاه خصوصی ام را رها کرده بودم.همسرم ۵ روز قبل از اعزام در رکوردگیری پرتاب هایی بالاتر از شخصی که به فینال رفت انداخت.در تمرین بالای ۱۸ متر پرتاب کردیم.شنیده ام کیهانی گفته که مربیان باید جواب بدهند.من اگر به عنوان مربی رفته بودم الان پاسخگو بودم.مهمترین روزهای یک مربی روزهای نزدیک مسابقه است تا بتواند هیجان و استرس ورزشکارش را کنترل کند.اگر نه خب بنا و کی روش را هم برای کشتی و فوتبال نفرستید دیگر.آنها خودشان خوب هستند و بازی می کنند. نظرم باید فدراسیون جواب بدهد.همه نتایج دوومیدانی بد بوده و ورزشکاران حتی به رکوردهای خودشان هم نرسیدند.یک اتفاقی افتاده که این رکوردها ثبت شده است.در کل به غیر از تفتیان بقیه خودشان نبودند.
بحث اردویی که مطرح کردید را آقای کیهانی نظر دیگری دارند.ایشان می گویند ما گفتیم بروید اما نرفتند.
دو ماه آخر به چه درد ما می خورد؟مگر می خواستیم برای تفریح برویم؟من برای این اردو بیست روز را از دست می دادم.به همین دلیل ترجیح دادیم در ایران بمانیم.اینقدر اردو نرفتیم که تاثیرش را گذاشت.
اگر اردو می رفتید تضمینی بود برای اینکه نتیجه دیگری درالمپیک رقم بخورد؟
شک نکنید که تاثیر داشت.مگر می شود تاثیر نداشته باشد؟اردو جایی است که اهدافت را در آن دنبال می کنی.ما اهدافی که داشتیم را بررسی کرده بودیم که در بلاروس بدنسازی کنیم و رکوردهارا جابجا کنیم اما همه چیزمان ریخت بهم.در تهران ماندیم و هر روز ترافیک را تجربه کردیم.روزی ۳۰ کیلوکتر از قیطریه تا آفتاب انقلاب رفت و برگشت در صبح و روزی هم ۳۰ کیلوکتر بعد از ظهر.این نمی شود اردو.این می شود تمرین.یک تمرین معمولی.اگر اردو درست می شد شرایط مان اردویی می شد.اردو را برای چه می گذارند،برای اینکه همه چیز در کنار هم باشد.
احساس ما این است که جدا از تمرین و آماده سازی بیشترین تاثیر را مسائل روحی و روانی روی خانم رجبی گذاشت.
پیمان:شک نکنید.چقدر اتفاق در این یک سال اخیر افتاد؟سه هفته قبل از مسابقه هم می بینید که مربی ات را نمی برند.ما فقط یک ورزشکار خانم داشتیم که ورودی آورده بود.آیا نباید تفاوتی قائل می شدند؟تیم های دیگر را ببینید.تکواندو ۴ نفر بودند و ۴ تا مربی.ما ۱۰ تا سهمیه کسب کردیم و هیچ.اینها همه به مدیریت بر می گردد.شما باید می خواستید تا مربی را بفرستید.حق رشته دوومیدانی بود.همه اینها باید بررسی شود.
فکر می کنم جای مربی خانم بهزادی رفتند.
من گفتم حداقل یک خانم همراه لیلا باشد که تنها نباشد.المپیک جای بزرگی است.همه تلاشی که کرده اید یک طرف و آن یک هفته آخر یک طرف.در این یک هفته همه چیز حسی می شود.استرس و هیجان و انرژی و …را مربی می داند.همه اینها برای روز مسابقه مهم است.ما همیشه سه روز قبل از مسابقه می رفتیم که آب و هوا تاثیری نداشته باشد اما اینجا ۳۰ ساعت راه بود و دو روز استراحت.اگر می خواستیم ۱۲ روز زودتر برویم که نیاز به مربی بود که من را نمی بردند.اینها همه مشکل بود.حالا مسائل روحی و روانی و دعواها و حقوق ومزایای عقب افتاده هم بماند.
تمام این هایی که گفتید درست.اما این حقیقت دارد که می گویند پیمان رجبی قبول نکرده بود که مربی دیگری برای همسرش بیاورند؟
مگر می شود من قبول نکنم؟چرا باید از کارم و از درآمدم بزنم و مربی دیگری را قبول نکنم؟من یک کاری دارم که اگر سر کارم بودم ماهی ۳۰ میلیون در بیاورم.بعد چرا باید بیایم برای یک میلیون و سیصد هزار تومان فدراسیون کار کنم؟می خواهم بگویم هیچ مزایایی نداشته که تلاش کنم مربی خارجی نباشد.بحث مربی آوردن در حد حرف بود.حالا که این اتفاق افتاده همه حرف های دیگری می زنند.
قبل از المپیک یک خورده انگار خودتان هم ساده گرفتید.در حالی که فدراسیون همه انرژی اش را روی مدال آوری احسان گذاشته بود شما…
لیلا رجبی:همه فکر می کردند دوومیدانی یک ورزشکار دارد.
شما به برزیل رفتید.آنجا چه اتفاقی افتاد؟همه ما مسابقه شما را دیده بودیم اما در برزیل انگار که خودتان نبودید.
بدن من در اوج نبود.من روز نوزدهم رسیدم و فردا به تمرین رفتم.بدنم خوب بود اما از روز بعدش بدنم افت کرد.من دو شب آنجا نخوابیدم و تا ۵ صبح بیدار بود.صبح هم می رفتم تمرین و دوباره ظهر می خوابیدم.در روز مسابقات از لحاظ روحی و روانی مشکلی نداشتم.همین طور استرس.در رشته ما وقتی پرتاب آزمایشی انجام می دهید دیگر همه چیز مشخص است.وقتی ۱۶ متر انداختم فهمیدم که روز بدی است.بدنم شل کرده بود.من هر چه می انداختم نمی شد.در آن شرایط هر پرتابی که می کردم انگار که وزنه بیشتر از این نمی رفت.
خالی کرده بودید.
تمام دوومیدانی کاران ما بدن شان افت کرده بود.ارزنده در بدترین شرایط خودش بود.صمیمی هم همین طور.یا احسان حدادی.حدادی را شب از خواب بیدار کنید بیشتر از ۶۰ متر پرتاب می کند.
شاید تنها کسی که خوب بود تفتیان بود.
او هم به رکورد خودش نرسید.او به نیمه نهایی رسید اما واقعا به رکورد خودش نرسید.خیلی ها در فکر این بودند که بهتر از رکورد خودشان بزنند اما نشد.من خودم آمادگی بالایی داشتم اما در روز مسابقات شوک زده شدم.قبل از مسابقات دو متر بیشتر پرتاب می کردم اما …
کسی نبود با شما حرف بزند؟یا آقای رجبی اگر شما بودید می توانستید کاری کنید که این اتفاق ها نیفتد؟
افت را نمی شود کاری کرد.اما اگر من می دیدم یک شب نخوابید فردا اجازه نمی دادم تمرین کند.می گفتم امروز هم تمرین نه و پس فردا فقط یک تمرین نرم.
این حرف بعد از مسابقه نیست؟
نه،من با خانم رجبی کار کرده ام و می دانم شرایطش چطور است.ورزشکار خودم را می شناسم.من خیلی چیزها را پیش بینی کرده بودم.حتی تعداد مدال های ایران را.مدال را که برای ما نچیده بودند و برویم برداریم و برگردیم.المپیک است و شرایط فرق می کند.این تکدانه ها راباید همیشه بسنجید.
این گذشت و در روز مسابقه اتفاق عجیبی افتاد.خودتان چه زمانی متوجه حرف های مجری- کارشناس شدید؟
لیلا رجبی:وقتی برگشتم دهکده متوجه شدم.فیلمش را هم دیدم.
فکر می کردید که چنین موج حمایتی ای برای شما شکل بگیرد؟
اصلا فکرش را نمی کردم.من ایرانی اصیل نیستم و اصلا انتظارش را نداشتم.آخر این ایرانی اصیل بودن و نبودن که مطرح نیست.شما برای ایران پرتاب می کنید. اما اینجا انگار این طوری نیست.خیلی ها این طور فکر نمی کنند.
اما مردم خیلی پشت شما در آمدند.
از همه آنها تشکر می کنم اما در صداوسیما طور دیگری بود.قبل و بعد از من خیلی ها در مسابقات شان ناکام بودند اما کسی اسمی ازغیرت نیاورد.ولی برای من…
معمولا چطوری هستید وقتی پرتاب می کنید؟
وقتی می بینید که می توانید و شرایطش را دارید می جنگید اما وقتی ببینید که توانایی اش را ندارید شرایط فرق می کند.گفته بودند من تلاشم را نکردم.مگر می شود تلاش نکرده باشم.مثل این می ماند که در مسابقه ای کلی تلاش کرده اید و فقط ۱۰ متر مانده است.آیا برای آن ۱۰ متر باقی مانده تلاش نمی کنید؟من کل سال از صبح تا شب تمرین کرده ام پس چرا نباید در برزیل تلاش می کردم؟
همراهان شما هم انگار نکته ای گفته بودند.خانم بهزادی گفته بودند خوب نبودید.این به شما”بر” نخورد؟
این چیزها به من “بر” نمی خورد.خودم هم می دانم خوب نبودم.اول از همه خودم ناراحت بودم و قبول دارم که بد بودم.من شرمنده مردمی شدم که مسابقه من را دیدند.
در اینستاگرام مردم کلی برایت پست گذاشته بودند.
بله.واقعا ممنون مردم و هنرپیشه ها و ورزشکاران سایر رشته ها هستم.
همه روی ایرانی بودن شما تاکید کردند.الان حس می کنید که یک ایرانی هستید؟
دوست دارم که حس کنم ولی…خیلی (گریه)….
پیمان رجبی:من فکر می کردم در بدترین حالت خانم رجبی فینالیست می شود.با رکوردی که در تمرینات زده بودیم دقیقا می شد یک مرحله صعود.وقتی دیدم این طوری شد شوکه شدم.کاری به مسابقه نداشتم فقط فکر می کردم یا بحث اش شده با کسی،یا مسموم شده یا چیز دیگری.مگر می شود دو متر در پرتاب اشتباه کرد.اصلا باور نمی کردم.بعدش هم که این جریانات پیش آمد و دیگر مسابقه را فراموش کردم.از این اتفاق ها بارها افتاده است.توهین و …چون ما کسی را نداریم بازگو کردنش خوب نیست.
شما با احسان مهاجر قبل از این خیلی خوب بودید.
الان هم خوبیم.احسان به نظرم یک سری اهداف در سرش داشته است.حالا می خواسته رییس را بزند یا کس دیگری را .از این طریق این کار را کرد.او می خواست یک نفر دیگر را زیر سوال ببرد اما دوستانش را خراب کرد.
فکر نمی کنید که او تحت تاثیر جو مجری گری قرار گرفت؟
لیلا رجبی:فکر می کنم این طور بود.
پیمان:بله اما برای بار اول نبود که برنامه اجرا می کرد.باید قبل از حرف زدن فکر کرد.هر چیزی که از دهانتان در می آید نباید بگویید.بعد اینکه یک چیز کوچک که نگفت.یک کلمه “بی غیرت”خودش از هزار تا توهین بدتر است.ورزش حرفه ای در دنیا به غیرت نیست.به ماساژور داشتن،به علم و به مربی و به هزینه است.مگر می شود کسی در ورزش هزینه کند و نتیجه اش را نگیرد؟هر کسی بیشتر زحمت بکشد مدال را می برد.آیا فقط به کسی غیرت دارد مدال می دهند؟خدا همه بندگانش را دوست دارد.مگر بزرگتر از سوریان داریم؟شما ویکی پدیا را باز کنید.آنقدر صفحه مربوط به حمید سوریان به رنگ دال طلا است که چشمتان درد می گیرد.مگر سوریان دلش می خواست از المپیک حذف شود؟استرس و دغددغه اش فقط مردم بود.حمید کلی مدال دارد و به مدال نیاز ندارد.او هدفش فقط خوشحالی مردم بود.
برنامه تان برای آینده.چه کاری قرار است بکنید؟
پیمان:من قبل از المپیک اصرار زیادی کردم.حتی همسرم را پیش روانشنس بردم تا در المپیک شرکت کند.الان دیگر کاری ندارم و همه چیز به خودش بستگی دارد.ما اهداف دیگری هم در زندگی مان داریم.همین الان بچسبم به باشگاه ورزشی کار و بارم بهتر می شود.
لیلا رجبی:در دوومیدانی هیچ چیزی نیست.نه پولی نه آینده ای و نه چیزی.خیلی از بچه های جوانان دارند دست فروشی می کنند.من می خواهم یک چیزی بگویم اینکه اگر می گویند مربی،مربی خب مربی بیاورند.این حرف واقعا بد است که می گفتند ما با مصاحبه کردن تهدید می کنیم تا به اردو برویم! من فعلا هیچ برنامه ای ندارم.واقعا توان این را ندارم که تمرین کنم.
پیمان:تمرین کردن روحیه و انگیزه می خواهد.
لیلا:وقتی من شروع به تمرین کردن کنم مردم متوقع می شوند.آنها مدال می خواهند.خیلی از مردم نمی دانند.آنها فکر می کنند همه امکانات فراهم است و ما نمی توانیم مدال بگیریم.مردم فقط مسابقات را می بینند و می گویند چرا مدال نگرفتیم.
پیمان رجبی:یک روزی استعداد یابی دوومیدانی بود و هاشمی طبا رییس کمیته ملی المپیک.این تیم دوومیدانی همه استعدادیابی همان زمان هستند.ما الان این چیزها را نداریم.
سوال آخر ما همچنان درباره آینده شما است.آکادمی نمی زنید یا بازی های آسیایی و …
لیلا رجبی:من ورزشکار هستم از دوومیدانی به چه چیزی رسیدم؟آینده دخترانی که به این رشته بیایند همین است.چرا باید دختران دیگر را به این رشته بیاورم؟فعلا واقعا برنامه ای ندارم.
برنامه تان ماندن در ایران است؟
من اصلا حرفی از رفتن نزده ام.ایران و مردمش را دوست دارم و جایی نمی خواهم بروم.
آفتاب انقلاب چی؟این ورزشگاه به شما عادت کرده است.
بله،اما ….