ندای استان:محبوبه دهقانی هم مادر است و هم در ۴رشته ورزشی فعالیت دارد. این ملیپوش فوتبال روزهایی را به یاد میآورد که برای تامین هزینههای ورزش در متروی تهران دستفروشی کرده است.
ندای استان:فوتبال، هندبال ساحلی و سالنی، فوتسال و والیبال؛ محبوبه دهقانی همه این ورزشها را انجام میدهد. به همه اینها باید مادر بودن را هم اضافه کنیم. محبوبه از یک شهر کوچک به ورزش معرفی شده؛ از شهر شبانکاره دشتستان. همه خانواده در خدمت او بودهاند تا ورزش کند، با تیم ملی فوتبال به مسابقات خارج از ایران برود، در اردوها باشد، در لیگ هندبال ساحلی بازی کند و حتی کلاس زبان برود. همسرش حتی بهخاطر لیگ فوتبال محبوبه ۳ماه مرخصی گرفته تا مراقب بچهشان باشد، او حاضر شده برای لژیونرشدن محبوبه کارش را از دست بدهد.
خود محبوبه هم برای ورزش کم نگذاشته است. روزهایی که به اردوهای تیم ملی فوتبال دعوت میشد، در متروی تهران دستفروشی میکرد تا باری از دوش خانوادهاش بردارد. محبوبه در ۲۸سالگی و بعد از یک زایمان هنوز در اوج است؛ در حدی که میتوانیم امیدوار باشیم سال آینده او را در لیگ فوتبال ترکیه و لیگ فوتسال کویت ببینیم.
در کمال تعجب ۳ کار سخت را با هم انجام میدهی. یک زن چطور میتواند هم فوتبالیست باشد، هم هندبالیست و هم مادر؟
فقط علاقه است. البته برایم مهم است که بدنم روی فرم باشد. بعد از اینکه لیگ فوتبال تمام میشود، هندبال سالنی و ساحلی بازی میکنم. البته والیبال هم بازی میکنم. با بازی در رشتههای دیگر بدنم آماده میماند و موقعی که لیگ فوتبال شروع میشود، آسیب نمیبینم. مادربودن هم سخت است ولی خانوادهام خیلی کمکم میکنند. آتیلا چند روز دیگر ۴سالش میشود. قبلا که میخواستم برای مسابقات بروم یا خواهرم با من میآمد یا خانوادهام او را نگه میداشتند. در مسابقات هندبال ساحلی که بهتازگی برگزار شد، کسی همراهمان نبود. پسرم سر مسابقات تنها بود. روی سکوها مینشست یا کنار داور روی ماسهها بازی میکرد.
نگرانش نبودی؟
چرا بودم. در بازی یک چشمم به بچه بود، یک چشمم به بازی. در دقایقی که بازیها افت داشت، نگاه میکردم ببینم سرجایش هست یا نه! البته بچه عاقلی است، وقتی میگویم یک جا بنشیند، مینشیند. خودش هم ورزشی است. فوتبال را خیلی دوست دارد. سر تمرین که میرویم، زودتر از من آماده میشود.
همسرتان کمک نمیکند؟
خدا خیرش بدهد، خیلی کمک میکند. امسال برای اینکه بتوانم در لیگ فوتبال بازی کنم، ۳ماه مرخصی گرفت تا خیال من راحت باشد. خیلی دوست دارد پیشرفت کنم.
۹سال پیش گفته بودی میخواهی لژیونر فوتبال شوی، هنوز هم این آرزو را داری؟
من همیشه دلم میخواسته لژیونر شوم. حتی زمانی که آتیلا دوماهه بود، کلاس زبان میرفتم. خدا بخواهد امسال لژیونر میشوم. الان نمیتوانم بگویم صددرصد است، دست خداست، شاید اتفاقی بیفتد و نشود. بهاحتمال زیاد اواخر فروردینماه سال آینده بروم. یک باشگاه ترکیهای که در بالاترین دسته فوتبال زنان این کشور بازی میکند، من را میخواهد. همه کارهایی را که لازم بوده، انجام دادهایم. صحبتهایمان را هم کردهایم.
فوتسال هم بازی میکنی؟
فوتسال را در حد مسابقات استانی بازی میکنم. در لیگ برتر نمیتوانم هم فوتبال بازی کنم و هم فوتسال اما در حدی هستم که بتوانم در لیگ فوتسال کویت بازی کنم.
ترکیه و کویت بروی، همسر و پسرت تنها میمانند؟
شرط من برای تیم ترکیهای این بود که شوهر و بچهام هم با من بیایند. فیلم بازیام را که دیدند، قبول کردند. شوهرم کارمند شرکت نفت است اما حقوق خوبی ندارد. گفت کارم را رها میکنم با تو به ترکیه میآیم تا راه بیفتی. دوستی که در ترکیه دارد، گفته که کمک میکند تا آنجا بتواند کار کند.
پولی که در ترکیه میدهند، در حدی هست که مخارج زندگیتان را تامین کند.
پولش خوب است. وقتی غذا و جا میدهند، خرج دیگری نداریم. فقط برای لباس و تفریح باید هزینه کنیم. من هم زنی نیستم که الکی پولم را خراب کنم. در ایران هم بیشتر پولی را که از فوتبال میگیرم، جمع میکنم. برای خودم حتی یک آبمعدنی هم نمیخرم.
چند ورزش را با هم انجام میدهی. دوران بارداری و بعدش که بچه به دنیا آمد، اذیت نمیشدی که نمیتوانستی ورزش کنی؟
آتیلا دوماهه که بود، تمرینات را دوباره شروع کردم. الان اینقدر تمرین کردهام که کسی باور نمیکند زایمان کردهام. موقعی که باردار بودم، افسردگی گرفتم. کسی متوجه نمیشد اما عکس بازیکنان را که میدیدم، گریه میکردم. شوهرم ناراحت میشد. به محض اینکه بچه به دنیا آمد، کمک کرد به فوتبال برگردم. حتی برایم مربی خصوصی گرفت.
ولی چرا یک رشته را حرفهای دنبال نمیکنی؟ مثلا امسال میتوانستی در لیگ در تیم بهتری بازی کنی. تیمی که بازی کردی به نیمهنهایی صعود نکرد.
من تنها بازیکن در ایرانم که هم بازی میکنم هم دروازهبانم. فوتبال را در حد حرفهای کار میکنم. بقیه ورزشها برای این است که بدنم برای فوتبال آماده باشد. امسال هم سارگل بوشهر بودم که نیمفصل جدا شدم و بهخاطر مسائلی که نمیخواهم دربارهشان صحبت کنم، دیگر برای این تیم بازی نکردم.
چون در چند رشته کار میکنی، حتما درآمد خوبی هم داری؟
امسال قرار بود تیم بوشهری ۵۵میلیون تومان بدهد اما بهخاطر اینکه فقط ۲ماه در این تیم بازی کردم، فقط ۱۱میلیون تومان دادند. در هندبال پولی نمیگیرم. ۴سال است که هندبال ساحلی بازی میکنم امسال تازه سیصد چهارصد تومان دادند.
تو اهل برازجان هستی. با توجه به اینکه در شهرهای کوچک به دختران ورزشکار سخت میگیرند، چطور دوام آوردی؟
بچهتر که بودم، سخت میگرفتند. عموهایم میگفتند کمسن است، خوب نیست این شهر و آن شهر میرود. اما خدایی پدرم همیشه حمایتم میکرد. بعضی وقتها حرفشان را گوش میکرد و میگفت اردو را نرو. شغل پدرم بنایی است. بعضی وقتها پول بلیت پرواز را نداشتم، میگفت نمیخواهد با اتوبوس به اردوهای تیم ملی بروی، خسته میشوی، بیشتر کار میکرد تا زودتر پولش را بدهند و پول بلیت پرواز من را بدهد، ولی من هم خیلی کارها کردهام که او نمیداند.
مثلا چه کاری؟
وقتی به اردوهای تیم ملی میرفتم، در مترو دستفروشی میکردم. نمیخواستم خانوادهام خجالت بکشند که نمیتوانند پول پروازم را بدهند.ده پانزده سال از این داستان میگذرد اما هنوز پدرم خبر ندارد. در مترو با یک خانمی که دکه فلافلی داشت، دوست شده بودم. ساکم را پیش او میگذاشتم. صبح به تهران میرسیدم و عصر ورودی تیم ملی بود. چند ساعتی را که وقت داشتم، وسایل آرایشی را که از بندر گناوه میخریدم، میفروختم.
در اردوی تیم ملی متوجه نشدند این کار را انجام میدهی؟
نه. فقط یک روز دیرتر از همیشه به اردو رفتم. به خانواده زنگ زده بودند که دخترت نیامده. خواهرم میدانست که در مترو کار میکنم، قضیه را جمع کرده بود.
نمیترسیدی یکی از بازیکنان تیم ملی تو را ببیند؟
خیلی میترسیدم ولی یک جوری آرایش میکردم که کسی من را نشناسد. یک مژه کوتاه میگذاشتم، یک مژه بلند. یک طرف لبم قرمز بود، یک طرف مشکی. چندبار بچهها را در مترو دیدم، از ترس عرق میریختم.
هنوز استقلالی هستی؟
بله، هم خودم استقلالیام هم همسرم. بهخاطر همین اسم پسرمان را آتیلا گذاشتیم.