خبر استان:در شرایطی که صیادی و کشاورزی به علت آلودگی آب و زمین در منطقه عسلویه و کنگان نابود شدهاست، آلودگی هوا راه نفس کشیدن مردم محلی را سد کردهاست؛ مردم دست به دامان وزیر نفت شدهاند تا فکری به حال این همه آلودگی کند.
خبر استان؛ « این که دیگه ریزگرد نیست که منشا خارجی داشته باشه؛ بوی نامطبوع گاز داره خفهمون میکنه؛ چرا فکری به حال ما نمیکنند…..» این پیامهای مردم بومی عسلویه و کنگان است؛ مردمِ شهرستانهای جنوب استان بوشهر که «پارس جنوبی» قرار بود برایشان کار، رفاه و آرامش به همراه بیاورد؛ میگویند فقط آلودگی، سوزش چشم و دلآشوبه نصیبمان شدهاست.
میگویند مشعلهای همیشه روشن، عامل اصلی آلودگی در عسلویه است؛ فعالیتهای پالایشگاهی که فیلترهای مناسب هم در آنها تعبیه نشده، فضای شهر را آلوده میکند. در روزهای گذشته در گرمای ۵۰ درجه تابستانی به حدی بوی نفت و آلودگی افزایش یافت که تنفس در هوای آزاد عسلویه تقریبا غیرممکن شد؛ تعدادی به دلیل مسمومیت ناشی از آلودگی راهی مراکز درمانی محدود عسلویه شدند و در نهایت از آنجا که این وضعیت ادامه داشت و کسی فکری به حال این مردم در شهرستانی که به قطب اقتصادی ایران معروف است، نکردند، خود این مردم دست به یک حرکت اعتراضیِ جمعی زدند؛ طوماری امضا کردند؛ مردم در این طومار که خطاب به وزیر نفت نوشته شده،خواستار رسیدگی به این مطالبه مردمی و رفع آلودگی و بوی شدید نفت شدند. مردم عسلویه خطاب به وزیر نفت نوشتند که این آلودگی، خُلقمان را تنگ کرده؛ دیگر نمیتوانیم نفس بکشیم…..
احمد بومیِ عسلویه است؛ در یکی از روستاهای این شهرستان پا به دنیا گذاشته و همانجا بزرگ شده؛ احمد، جاشو است؛ این شغل خانوادگیشان است؛ پدر و عموهایش هم جاشو بودهاند؛ اما به گفتهی احمد روزگار آن قدیمیها روزگار بهتری بود: « این روزها ماهیها دیگر قابل صید کردن نیستند؛ از ریخت و قیافهشان معلوم است که آلوده شدهاند؛ آنقدر ضایعات و آلودگیها زیاد شده که خودمان دلمان نمیآید ماهیهایی را که صید میکنیم بخوریم چه برسد که آنها را بدهیم دست مردم.»
آب آشامیدنی نداریم؛ دریا آلوده است؛ کار هم نیست
احمد راه دیگری برای گذران زندگی بلد نیست؛ گذشته و آینده اش به همین دریا گره خوردهاست؛ نسب و تاریخاش همین دریاست؛ دریایی که روزگاری آبهای نیلگونی داشت. او میگوید: خیلی از جاشوها و ماهیگیرها گذاشتند رفتند؛ عسلویه دیگر جای ماندن برای ما مردم محلی نیست؛ کلی پالایشگاه و تاسیسات اینجا زدهاند؛ از همه کشور میآیند اینجا برای کار؛ ولی برای ما «بومیها» مخصوصا اگر تخصص خاصی هم بلد نباشیم کار چندانی نیست؛ خیلی از هم محلهایها و همشهریهایم در همین پالایشگاهها رفتند سر کار ولی چه فایده؛ کار آنها، کارِ موقتِ ساخت و ساز بود؛ تا پالایشگاه ساخته شد و به بهرهبرداری رسید بیکار شدند. آیا انصاف است بومیها برای کار کردن راهی شهر و دیار غریب شوند و آنجا دستفروشی یا مسافرکشی کنند؟
خواسته احمد این است که مسئولان فکری به حال زندگی مردم بومی کنند: آلودگی آب، آلودگی هوا؛ دیگر داریم خفه میشویم؛ از خانه که بیرون میزنیم حالت تهوع میگیریم؛ چشمهایمان میسوزد؛ آب آشامیدنی هم نداریم؛ یک قطره از آب شیر را اگر مزه کنی، تمام اعضا و جوارحات آتش میگیرد؛ این آب حتی برای استحمام هم خوب نیست؛ سلامتِ ماهیها و زندگی موجودات دریایی هم که در خطر است؛ سهم ما بومیها از این همه تاسیسات عظیم، مشعلهای سربه فلک کشیده ، آلودگی و مسمومیت است. دلشان به حال ما نمیسوزد حداقل به فکر این ماهیها باشند؛ به فکر این دریای بیکران…..
پیمانکاران، کارگران بومی را در اولویت استخدام قرار دهند
عسلویه تا پیش از سال ۱۳۷۸ روستایی با جمعیتی کمتر از دو هزار نفر و یکی از ده ها روستای تابعه شهرستان کنگان بود. با استقرار تاسیسات پالایشگاهی در منطقه عسلویه، این روستا به «بخش» ارتقا یافت و به جمعیت ساکن در این منطقه حدود ۶۰ هزار نفر نیروی کار که بیشتر آنها را کارگران مجرد تشکیل میدادند، افزوده شد. شروع استقرار تاسیسات صنعتی در این منطقه، تا حدودی باعث رفع مشکل بیکاری در منطقه استان بوشهر و حتی بخش هایی از استانهای مجاور شده است، گرچه برون سپاری پروژه ها به پیمانکاران و استفاده این پیمانکاران از نیروهای متخصص غیربومی، فرصتهای شغلی را برای مردم محلی محدود کردهاست. با این وجود، مشعل های پالایشگاه های منطقه که یکی از در آمدهای اصلی برای کشور نیز به شمار می آید باعث آلودگی محیط زیست در منطقه شده است.
اعتراضات به این آلودگیها مدتهاست که ادامه دارد؛ به نظر میرسد وضعیت در عسلویه به مراتب بدتر از کنگان است؛ تابستان قبل، سیدعلی هاشمینژاد (امام جمعه عسلویه) در خطبههای نمازجمعه خواستار توجه به اشتغال مردم و میزبانان پارس جنوبی در صنایع این منطقه شد و گفت: سهم مردم شهرستان عسلویه از پارس جنوبی آلودگی و بیکاری است. اما آنقدر به این اعتراضات و اخطارها توجه نشد که مردم مجبور شدند طومار اعتراضی امضا کنند و خودشان مستقیم دست به دامان مسئولان شوند.
اما چرا سهم مردم محلی از این همه فرصت شغلی تا این اندازه محدود است؟ روز گذشته، بیکارشدههای فاز ۱۹ پارس جنوبی برای چهارمین روز متوالی مقابل درب پالایشگاه دهم تجمع کردند؛ معترضان خواستهشان بازگشت به کار است؛ آنها می گویند علیرغم وعدههای مسئولان و نمایندگان مجلس، فرصتهای شغلی برای بومیها محدود است و با اتمام پروژههای پیمانکاری بیکار میشویم: اداره اشتغال منطقه آزاد باید به صورت جدی فکر به حال بومیهای بیکار کند؛ پیمانکاران باید ملزم شوند که کارگران بومی را در اولویت استخدام قرار دهند و امنیت شغلی آنها را تضمین کنند. با توجه به نابودی مشاغل محلی در منطقه مانند کشاورزی و صیادی به دلیل حضور صنعت؛ تنها مسیر درآمدی مردم منطقه، پالایشگاههای پارس جنوبی هستند که این مسیر نیز روز به روز برای بومیان مسدودتر میشود.
ناصر آقاجری (فعال کارگران پروژهای) سالها در پارس جنوبی کار کرده؛ او که یک کارگر متخصص فنیست در پروژههای مختلفی کار کرده و فضای زندگی و اشتغال در منطقه عسلویه را از نزدیک میشناسد. او معتقد است که مردم محلی منطقه سهمی اندک از صنعت پردرآمد پالایشگاهی دارند: « اکثر مردم محلی از قدیم الایام جاشو بودهاند و با کشتیها و لنجهایشان سفر میکردهاند ولی این روزها این اشتغال هم نابود شده، از عسلویه تا کنگان هشتاد کیلومتر فاصله است که در این مسافت، قدم به قدم، پالایشگاه و پتروشیمی و صنایع نفت و گاز است؛ این تاسیسات، ضایعاتشان را بدون هیچ نوع تصفیهای وارد آب دریا میکنند و در نتیجه ماهیها تا شعاع چند کیلومتری آلوده شدهاند؛ در این آبِ آلوده، حتی نمیشود شنا کرد؛ تماس بدن با آب دریا موجب سوزش و درد میشود؛ ماهیهای نزدیک به ساحل آلودهتر هم هستند. هوا هم آلودهاست مخصوصاً زمستانها که پدیدهی وارونگی پیش میآید.
فقط کاسبیِ مغازهداران بهتر شد
آقاجری تنها «امتیاز» تاسیسات نفت و گاز برای مردم محلی را بهبود کسب و کارِ مغازهدارن و کاسبان خردهپا میداند: فقط آنهایی که مغازه یا دکه دارند و مواد غذایی میفروشند، به دلیل استقرار جمعیت کارگری در منطقه، وضعشان بهتر شده و درآمدشان بیشتر شدهاست.
پروژههای نفت و گاز طبیعیست که به دنبال کسب درآمد و بهرهوری باشند و کاری به کار بومیها و بیکاری آنها نداشته باشند؛ آقاجری در این باره میگوید: تعداد محدودی از بومیها در پروژه های ساخت و ساز و یا در بخش حراست مشغول به کار میشوند؛ اما بعد از راهاندازی پروژهها و پالایشگاهها، فقط تخصص و مهارت کاربرد دارد و لذا بومیها بیکار میشوند؛ بیشتر کارگران و نیروی کار متخصص، غیربومی هستند و از استانهای دیگر به خصوص از شهرهای بزرگ مثل تهران، شیراز و اصفهان به پارس جنوبی آمدهاند. مردم محلی عسلویه و کنگان و جمعیتِ شهرکهایی مثل طاهری که بین این دو شهر هستند، قدیمها جاشو بودند و از راه دریا نان درمیآوردند اما به علت آلودگی آب و زمین، فقط فروشندگی و دستفروشی برایشان باقی ماندهاست؛ این مردم آلودگیها را تحمل میکنند اما نصیبی از این همه سرمایه و پول نمیبرند؛ حتی قوت غالبشان که ماهیست، سالم نیست.
یکی از مشکلات مردم محلی و البته کارگران شاغل در پروژهها، کمبود مراکز درمانیست؛ بارها کارگران پروژهای پارس جنوبی از کمبود امکانات درمانی انتقاد کردهاند. به گفتهی آقاجری دو درمانگاه تامین اجتماعی با امکانات محدود در منطقه است و بیمارستان مجهز و بزرگ وجود ندارد؛ اگر کارگری حین کار دچار حادثه شود و سرپایی مداوا نشود، او را به شهرهای دیگر مثل بوشهر و شیراز اعزام میکنند.
آقاجری در انتها میگوید: مردم محلی پارس جنوبی تاوانِ سنگینی میپردازند و در عوض پیمانکاران و مقاطعهکاران هر روز پولدارتر شوند؛ حقش نیست که این مردم این همه مرارت را تحمل کنند؛ حداقل میشود فکری به حال آلودگی هوا، آب و زمین بکنند؛ حداقل میشود کاری کرد که آب لوله کشی قابل خوردن باشد؛ حداقل میشود درصد ناچیزی از سود هنگفتِ صنایع نفت و گاز را هزینه کرد و برای این مردم بیمارستان ساخت؛ همه اینها به کنار؛ حداقلاش اینست که میتوانند چهار تا فیلتر نصب کنند تا هوایی که ملت نفس میکشند اینقدر آلوده نباشد.