به گزارش ندای استان،مخارج زندگی امروز از کرایه خانه گرفته تا خرج و مخارج مدرسه بچهها تا خوراک و پوشاک خانواده، چیزی است که هر کدام از ما به خوبی از آن آگاه هستیم. با اقتصاد ملوانی، هر ملوان حداقل باید سه سفر داشته باشد تا مخارجش را سر به سر کند. این در حالی است که اغلب ملوانان بندر گناوه، حداکثر یک سفر در سال گیرشان میآید. آن هم با هزار چشمانتظاری و اقبال و شانس.
به طور طبیعی این نشاندهنده سوءمدیریتی است که نه به تحریم ربط دارد و نه به کمبود بودجه و نه هیچ چیز دیگر. فقط به یک مدیریت دقیق و منصفانه نیاز دارد تا جای ملوان بومی را ملوان غیربومی نگیرد. آیا این مدیریت کار سخت و شاقی است که از عهده مسئولان ذیربط بر نمیآید؟
بیمه ملوانان که همچنان در پیچ و خم جلسات طولانی اداری گیر کرده است؛ جلساتی که چند کیلو میوه و شربت و شیرینی در آن صرف میشود و خروجیاش مصوبه ای است مبنی بر این که ادامه جلسه در جلسه آتی و دیگر هیچ.
با این روند، توسعه دریایی یک شوخی بیش نخواهد بود. رسیدگی به امور دریا در تنگنای شعارها و سخنرانیها و مصاحبههای پی در پی مسئولان گم شده است. از این جلسه، همه چیز فراموش میشود تا جلسه بعدی و این دور و تسلسل باطل همچنان ادامه دارد.
نه وضع کار ملوانان روشن است نه وضعیت بیمه و نه سایر مسائل آنها. حمایت ازملوان در حد یک شعار توخالی است. این که چرا ملوان ایرانی باید بیکار باشد، در حالی که شعار داده میشود که حجم ملوانان غیرایرانی در کشتیهای به صفر رسیده است، جای سوال بزرگی است که البته معلوم نیست که چه کسی باید به آن جواب بدهد.
خبرها از بندر گناوه تلخ است. هزینه بیماری فرزندان برخی ملوانان که شنیده میشود، وحشتناک است و وحشتناکتر این که ملوان، قادر به تامین هزینه و بردن فرزندش به شیراز برای درمان ندارد. آیا این انصاف است؟
همین ملوان و امثال ایشان، کافی است مورد حمایت قرار بگیرند، نه با وام بلا عوض یا کمکهای دولتی، بلکه با کار. کافی است سفر باشد و بروند و برگردند تا مخارج خانوادهشان را تامین کنند. اگر این انتظار ملوانان باشد، آیا انتظار بیربطی است؟
این وضعیت اسفبار در حالی است که شعارها درباره توسعه دریایی ایران، از هر سو میرسد و هر کس دستش به تریبون و میکروفن میرسد، ندای من توسعه گر دریایی هستم سر میدهد، اما در عمل هیچ. به قول معروف: «آفتاب و لگن هفت دست و شام و نهار هیچ».
آقایان مسئولان محترم آیا میدانید که ملوانان گناوه و دیگر ملوانان در جای جای ایران در حالی چشم به دریا دوختهاند که کشتیها با ملوانان غیربومی و غیرایرانی در جلو چشمشان رژه میروند و اینان با چشم حسرت به آنها مینگرند و دلواپس غروب هستند که با دست خالی با کدام رو به سمت خانه بروند.
شرمندگی خانه و خانواده، پشت هر مردی را میشکند. آیا شما مسئولان چیزی از شرمندگی مرد با دستان خالی میدانید؟ اگر نمیدانید که انسان نیستید و اگر میدانید و کاری نمیکنید که به خون دل این ملوانان خیانت بزرگی کرده و میکنید.
کافی است تحت برنامه ای مشخص، نوبهبندی مرسوم با توجه به ظرفیت مورد نیاز کشتیها، ملوانان بومی در نوبت خدمت و سفر قرار گیرند و اگر کم آمد از دیگر ملوانان استفاده شود. این چندان سخت نیست و به جلسات زیادی نیاز ندارد. یک صورتجلسه و یک حکم کافی است تا با رعایت نوبهبندی حداقل سالی دو یا سه سفر به هر ملوان ایرانی برسد. با این روش به راحتی میتوان بخش مهمی از نیازهای ملوانان ایرانی را تامین کرد.
ملوانان ایرانی باید صاحب کار باشند نه چشم انتظار کار. اینان صدقه که نخواسته و نمیخواهند. کار میخواهند. کاری که حق طبیعی و قانونی آنهاست. این حق را به ملوانان ایرانی بازگردانید.
- نویسنده : ایرج گلشنی