ندای استان:”این روزها درخشش هنر ساقهای دو جوان بوشهری در آسیا و اروپا بر سر زبانهاست که در کدام مکتب و مدرسه اینگونه تعلیم دیدند؟
به گزارش ندای استان،پیشتر که مثل حالا هزار جور بازی کامپیوتری و مجازی نبود، به محض اینکه یه ذرّه خورشید تابش عمودیش خم میشد میزدیم بیرون از چاردیواری خونه. زمین هم تا دلت بخواد مثل یه دشت جلو پات بود که بتازونی… هنوز مثل قارچ این آپارتمانهای الکی ساز از تو زمین سبز نشده بودن…
«شاهین بهرامنژاد»، هنرمند تهیه کننده، گزارشگر و مجری بوشهری در یادداشتی با عنوان “مهدیهای بوشهر؛ طارمی و قائدی” نوشت:
“این روزها درخشش هنر ساقهای دو جوان بوشهری در آسیا و اروپا بر سر زبانهاست که در کدام مکتب و مدرسه اینگونه تعلیم دیدند؟
پیشتر که مثل حالا هزار جور بازی کامپیوتری و مجازی نبود، به محض اینکه یه ذرّه خورشید تابش عمودیش خم میشد میزدیم بیرون از چاردیواری خونه. زمین هم تا دلت بخواد مثل یه دشت جلو پات بود که بتازونی… هنوز مثل قارچ این آپارتمانهای الکیساز از تو زمین سبز نشده بودن.
رِنگ (رینگ) بازی یا تایر بازی عالمی داشت؛ وقتی با چوب تایر رو هول میدادی جلو، انگار که شوفر یه هیجده چرخ با یه شلوار گشاد و دست گریسی خود خودتی. تیرمویه (تیله) بازی با کُل و یه جوراب پر از تیرمویهی گل پرچمی و پِِنگِ آبادانی که بین بچههای محل ما قدغن بود. جیجی سنگ ترازی… بچه ها چی بخورین بیاین به بازی (یک نوع بازی محلی)، بود و هلهلۀ بچهها که تمام اتمسفر محل را سر ریز میکرد!
بعد هم یارکشی… چُرچُر که یکی رو خورشید میکرد و یکی رو ستاره… یکی پلنگ میشد و یکی نهنگ و بعد هم آب دهانی که روی یه طرف سنگ می افتاد تا تَر یا خشکِ اوسّا جای سکّۀ داور، صاحب زمین و توپ رو معلوم کنه. بعد هم دو تا تیکه پاره آجر که با قوارۀ پای یه نفر، مساوی اندازه گیری میشد تا مثلا جای دروازۀ هفت متر و سی و دو سانتی رو بگیره.
پای پتی و کفشهای سوراخ شده و ناخنهای برگشتی که زیرشون خون مُردگی رو از رنگ سیاهشون راحت میشد دید، منظرههای آشنا بودند. دعوا بود و قهر و آشتی و لگدهایی که بر جان توپ پلاستیکی دو پوسته مینشست.
نه نهیبهای ننه و نه لُندۀ (غرولند زدن) همسایه بازی رو تموم نمیکرد، تنها این تاریکی هوا بود که بدون پس گردنی هر کدوم از بچهها رو میفرستاد تو خونهای که فردا رو به انتظار مینشستند.”