به گزارش خبر استان،نمایش «نادیدنیها» به نویسندگی مسیحا ابوعلی و کارگردانی مهدی فرشیدی سپهر و ابوعلی توسط ۳۳ نفر از شهروندان بوشهر بازی و تهیهکنندگی شده که در پلاتوی استاد صغیری مجتمع فرهنگی هنری بوشهر در هفته نخست مردادماه به مدت یک هفته اجرا شد. این نمایش که از چند اپیزود تشکیل شده بود به موضوعات دنیای […]
به گزارش خبر استان،نمایش «نادیدنیها» به نویسندگی مسیحا ابوعلی و کارگردانی مهدی فرشیدی سپهر و ابوعلی توسط ۳۳ نفر از شهروندان بوشهر بازی و تهیهکنندگی شده که در پلاتوی استاد صغیری مجتمع فرهنگی هنری بوشهر در هفته نخست مردادماه به مدت یک هفته اجرا شد.
این نمایش که از چند اپیزود تشکیل شده بود به موضوعات دنیای کودکان در مواجهه با پدیدههای جهان معاصر و چالش آنها با پدر و مادرهایشان میپردازد.
احساسات و عواطف آدمها در دنیای معاصر با توجه به تغییر نوع زندگی افراد و نوع نگرش مردمان در هر کجای این هستی دستخوش تحول قرار گرفته و ابراز و نوع مواجههای در خور و متناسب با هر پدیده اجتناب ناپذیر است.
آموزش مهارتهای مختلف به کودکان و نوجوانان در این شرایط به موضوع بسیار مهمی تبدیل شده است؛ در جهانی که تغییرات و تحولات ناشی از بروز و ظهور تکنولوژی و تبدیل نظریهها و فرضیههای بالقوه علمی به پدیدههای بالفعل با سرعت سرسامآور فعلی در حال انجام است آموزش، تعلیم و تربیت و حتی مراقبت از کودکان ونوجوانان و ایجاد ارتباطی مبتنی بر مفاهمهای پایدار میان آنها و والدین، همسالان و جامعه از اهمیت ویژهای برخوردار است.
اینها شاید موضوعاتی بودند که اتفاقا موضوعات مبتلابه تمامی مردم است که در نماش «نادیدنیها» دستمایه تولید این اثر قرار گرفته بود. صرفنظر از ضعفهایی که در نوع بازی بازیگران و شیوه اجرا به چشم میخورد که آنهم به دلیل این بود که کارگردانان اثر به عمد از نابازیگران استفاده کرده بودند اما این نمایش در نوع خود در انتقال مفاهیم و جان موضوع و انجام رسالت خود موفق عمل کرد.
تولید این گونه آثار میتواند الگوی مناسبی برای هنرمندان حوزه کودک و نوجوان استان باشد که دست از تولید آثار کلیشهای و تکراری با ترس از خروج از حاشیه امن خود بردارند و به ایجاد جریان خردورزی و اندیشه میان کودکان و نیز آموزش مهارتهای مختلف زندگی بپردازند.
به این بهانه با مهدی فرشیدی سپهر کارگردان، مسیحا ابوعلی نویسنده، و نینا غریبزاده مدیر تولید این نمایش به گفتگو نشستهایم.
«نادیدنیها» به موضوع چالش میان کودکان و نوجوانان و پدرومادرها در مواجهه با پدیدههای نوظهور دنیای معاصر میپردازد، چرا این موضوع را دستمایه اثر قرار دادید؟
مهدی فرشیدی سپهر: ما تلاش میکنیم حرفهایی که در رسانهها گفته نمیشود در رسانه خودمان که تئاتر است و اتفاقا رسانهای فاخر هم به شمار میرود در مورد آن حرف بزنیم.
ابوعلی: من بیشتر مینویسم و آثار فلسفی را ترجمه می کنم. دو سه سالی هست که توسط سپهر با تئاتر و هنر کودک و نوجوان آشنا شدم و از آن موقع بود که سعی کردم یکسری آثار فلسفی برای بچهها ترجمه کنم. این تصمیم منجر به خلق قصهها و آثاری شد. اگر هنر تئاتر برای بزرگسالان هنری جدی تلقی میشود و به گونهای آکادمیک میدانیمش هنر برای بچه ها یک ضرورت است. خلق قصه های خوب یک ضرورت است. من این مورد را متوجه شدم و فکر کردم اینجور قصهها که ضرورت نیازش وجود دارد باید برای بچهها خلق شود.
شیوه اجرایی نمایش بیشتر به نظر میرسد بر اساس تئاتر مشارکتی آگوستوبوال و با تکنیک بیگانه سازی برشت باشد؟
سپهر: بدنه اصلی داستانها خیر، یعنی بر اساس در نظر گرفتن ظرفیت تمام تماشاگران در نظر گرفته شد اما در اجرا ما یک تماشاگر مخفی از سوی خودمان در میان تماشاگر در نظر گرفتیم که دیگران را نیز به حرف بیاورد. ما سعی میکنیم دروغ بگوییم و حقیقت را زیر سوال ببریم که دیده بشود. در نمایش نادیدنیها آنقدر حقیقت را دستکاری می کنیم که تماشاگر متوجه جان مطلب شود بر عکس نه سعی بر نصیحت کردن داشته باشیم و موضوعی را دیکته کنیم.
ولی ما در اجرای نمایش شاهد بهرهگیری شما از تکنیکهای تئاتر مشارکتی بوال هستیم…
سپهر: بله ما فقط از این تکنیک ها بهره میبریم . فیالبداهه داستانها خلق نمیشود و تمرین شده، قصد بزرگتری پشت این گونه طراحی داریم. بدنه اصلی قصهها از قبل طراحی شده هستند. اما بخشی که تماشاگر وارد بحث میشود در میان پردهها از تکنیک تئاتر مشارکتی بهره میگیریم.
ابوعلی: در هنر بزرگسالان کار رایجی است که بر اساس نظریات و کتبی که وجود دارد شیوه اجرایی را طراحی کرد ولی من معتقدم در کار کودک و نوجوان نمیشود از نظریات زیاد بهره برد بلکه باید از اصل حقیقت حرف بزنیم، در حقیقت بچهها چون در ابتدای راه به صورت ذاتی فیلسوف هستند و در حال پرسشگری و سوال کردن هستند خودشان ماده خام تولید هر اثر هنری هستند و نیازی به دستآویزی به مکاتب و نظریههای هنری ندارند.
سپهر: یکی از مهم ترین اهداف ما این است که خرد ورزی را در میان کودکان نوجوانان ترویج دهیم و نهادینه کنیم.دست از آن حالت اجراهای گل و بلبلی و بگو بخندی برداریم و به اندیشه ها پناه ببریم.در اندیشه ها هم شادی و هم اندوه وجود دارد.دیگر اینکه مردم خود بازیگران این گونه کارند ما سعی میکنیم از این فیگورهای صنفی فاصله بگیریم. آنچه جاودانگی این گونه کارها را تضمین میکند این است که تماشاگران این نمایش پس از اجرا نمیروند در کاری دیگر بازی کنند و تئاتر اجرا کنند. شغلشان این نیست، پس بازیگران این نمایش ناب و غیر فیگوراتیو هستند صنف و اعضای یک انجمن نیستند و مردم هستند، بعد از اجرا سینک ظرفشویی خود را می شویند و به سر کارهایشان برمی گردند. خودشان با پول اندکی بانکی بهوجود آوردهاند و این کار را ساختهاند.
دو نکته به ذهنم میرسد باید برای کسانی که احیانا بخواهند این کار را تکرار کنند برای اینکه هزینههای تولید اینگونه اثر کمر شکن نباشد باید عرض کنم چون مسائل تولیدی نیز در کنار مسائل زیباییشناسانه مهم هستند. یکی رسانهها هستند، هیچ رسانهای از این کار در بوشهر حمایت نکرد. ما برای تامین هزینههایمان نیاز به مخاطب داشتیم ، اما رسانه هیچ از «نادیدنیها» چیزی ننوشت. دوم اینکه هنرمندان بوشهر کار ما را ندیدند و علیرغم اینکه از همه دعوت کردیم و این در به روی همه باز بود ولی رفتار دوری با هم داشتیم. ما گونهای از تولید اثر را داریم که خیلی بیگانه با هنر نیست.
در بخشهایی از کار احساس میکردم حکم صادر میکنید، مثلا در اپیزود تلویزیون ما با صدور حکم علیه رسانههای دنیای معاصر روبرو هستیم. فکر نمیکنید این برخورد با کارکرد آموزشی رسانهها منافات دارد؟
ابوعلی: سه پاسخ دارم؛ اول از همه اینکه در جوامعی که نسبیتگرایی بیداد میکند، یعنی وقتی من سر کلاس فلسفه از بچهها میپرسم آیا وفای به عهد خوب است، جواب میدهند بستگی دارد. یعنی هاج و واج هستند که این خوب یا بد است. معضل نسبیتگرایی سطح قوای تشخیص ما در مورد خوب و بد همه چیز را پایین آورده است. ما در هنر برای کودکان و نوجوانان که خصوصا کارکرد پرورشی و پداگوژیک دارد گاهی اوقات حکم صادر میکنیم. مورد دوم اینکه گاهی اوقات نیاز هست که رادیکال باشیم تا فهمیده بشویم. گاهی وقتی خود واقعیت را نشان میدهیم مردم خودشان را در آیینه رسانه نمیبینند و بهراحتی از کنار پدیدهها عبور میکنند. ما مجبوریم این آیینه را جلویش کوژ بگذاریم که مشخصا جایی که میخواهیم را ببینند. به همین دلیل فکر میکنیم برای آنکه تاثیر گذاری را به دست بیاوریم گاهی از تکنیک اغراق استفاده میکنیم که در شعر هم وجود دارد.
سپهر: مورد سوم را من میگویم. ما خودمان را جامعه گردان میدانیم. خودمان را طبیب اجتماعی میدانیم و به همین خاطر گاهی حکم صادر میکنیم. قطعیتمان را از کجا میآوریم، از جامعه. ما خودمان در همین خیابانها بزرگ شدیم. من بچه محل فقیر نشین تهران هستم. ما خود را سرگرمی ساز صرف نمیدانیم. نکته دیگری که باید گفت این است که منابع اصلی این داستانها خود مردم هستند. ما هیچ کدام از این داستانها را در گالریها و یا دنیای روشنفکریمان نساختیم. مثلا اگر میبینید اپیزودی تند است چون مردم در مخفی کردن این موضوع نقش دارند. اگر میبینید اپیزودی کمدی هست چون مردم با خندیدن این دروغ دارند خودشان را گول میزنند. همه بنمایههای این داستانها را خود این خانمها و آقایان تعریف کردهاند.
ابوعلی: یک خانم یک روز بعد از اجرای اپیزود تلویزیون گفت که کاش میشد موبایلها را هم انداخت در آب. این حرف از آن خبر میدهد که تلویزیون تبدیل به یک بحران شده و خانواده ها نمیتوانند کنترلش کنند. این بحران جدید در دنیای معاصر در مورد موبایل هم صدق میکند. گاهی اوقات باید تند بود.
چرا فلسفه برای کودکان؟
ابوعلی: فلسفه برای کودکان یک رشته تازه است که در تمام دنیا در باره آن بحث میشود و در دانشگاهها تدریس میشود و دربارهاش کتاب نوشته شده است، در طول تاریخ فیلسوفان و اندیشمندان درباره اینکه بچهها ذاتا فیلسوف هستند سخن گفتهاند. در واقع چون هسته مرکزی فلسفه پرسشگری است در ۷۰ یا ۸۰ سال اخیر تشخیص داده شده که میشود این را به یک علم تبدیل کرد و در مدرسهها به بچهها فلسفه آموخت. البته با یکسری اهداف مثل اینکه چطور فکر کنیم و یا اینکه چطور خرد انتقادی پیدا کنیم و چطور درست را از غلط تشخیص دهیم.
سپهر: شما در واقع امروز باید با چند نفر از بازیگران این نمایش صحبت کنید. کسانی بودند در میان این جمع که روز اول که در این محیط آمدند در بدبینی کامل به سر میبردند خودشان و همسرانشان. این بدبینی بسیار زیاد و در حد خشونت آمیزی بود. بعد از سه چهار هفته از دیدن تعالیم هنر نمایش اینقدر جذب شدند و اعتماد به نفس و قدرت فردی پیدا کردند که هم خودشان و هم همسرشان از تهیه کنندگان و حامیان صفر تا صد این نمایش شدهاند. این افراد متوجه شدهاند با مرور، ما چطور میتوانیم با مردم رابطههای غیر خطرناک برقرار کنیم.
استقبال تماشاگران بوشهر از کار چطور بود؟
سپهر: در حد بازوی تبلیغی ما که بازوی لاغری بود اسقبال خوبی از کار شد. ما هر شب در این یک هفته با سالن پر اجرا رفتیم. ولی اگر حمایت میشدیم از طریق رسانهها استقبال بهتری خواهد شد. روزی که آمدم چون غریبه بودم گفتند این آدم زرنگی است و آمده پولی به جیب بزند و برود. بعد از سلام و علیکم وحتی همین الان که در ورود تماشاگر ما اجازه میدهیم مردم پشت صحنه ما را ببینند، به مرور این اعتماد بهوجود آمد. حرفی هم با مدیر کل ارشاد اسلامی بوشهر دارم؛ ۱۴۰ صندلی در این سالن وجود دارد که ما اجراهای خوبی رفتیم، خیلی به ما خوش گذشت. هفت شب ۱۴۰ نفر مهمان با بلیط و یا بدون بلیط نمایش ما را دیدند. خانم دکتر ماحوزی(مدیرکل فرهنگ و ارشاد بوشهر) جای شما در این سالن خالی بود. ما شنیدیم شما به کار کودک و نوجوان علاقه دارید و این کار با مشارکت پدران و مادران و مادر بزرگها و پدربزرگها اثر منطبق با سیاستگذاری های شما بود که ما انتظار داشتیم شما میدیدید. پیغام هم فرستادیم ولی نیامدید.
از تاثیر رواندرمانه این کار صحبت کنید.
ابوعلی: قصههای ما در مورد آدمهایی است که همواره با درونشان درگیر هستند و به آن میپردازند. روزی که قرار بود ما این قصهها را بسازیم طبیعتا به قصهها به همان شکل درون آدمها پرداختیم اما نمیدانستم این اتفاق برای این نمایش خواهد افتاد. در این نمایش از مردم میخواهیم که برای مدت کوتاهی هم که شده از اسارت نقشهای خودشان رها شوند. این مادری که اینجاست یک هفته فرصت دارد مادر بچهاش نباشد و یک چیز دیگری باشد.تاثیر رواندرمانگرانه این پروژه چه در تهران و چه در بوشهر تابحال تست کردیم بینظیر بوده. کسانی که در رابطه با پزشکان و روانپزشکان سالها شکست خورده بودند وقتی این فرآیند را طی کردند واقعا نتایج خوبی دریافت کردند.
سپهر: اهداف ما کار مشارکتی کردن نیست. اتفاقا ما جاهایی بیرحمانه تماشاگر را نادیده میگیریم. اول صمیمی میآییم جلو که مردم از ما نترسند و بعد قاطعانه در مورد حاصل روابط اجتماعیمان و حاصل سوادمان حرف میزنیم. با مدرن شدن جامعه با روابطمان و استفاده از ابزار و اشیاء در مواجهه از بهره بردن از مهارت، عواطف و احساساتمان کم توان و کم سواد هستیم. حتی باسوادترینمان هم از کمترین مهارت برخورداریم.
جمعبندی
ابوعلی: فکر میکنم مردم بوشهر کار ستایش برانگیزی کردند. ما این نمایش را با خود بوشهرها ساختیم و هیچ یک از عوامل را از بیرون بوشهر نیاوردیم.
سپهر: ما سعی کردیم از کارهای بومی کلیشهای مرسوم در اینجا پرهیز کنیم. من اینجا بازیگری دارم شش ساله که به خوبی خیام خوانی میکند ولی موضوع مردم بوشهر خیام خوانی نیست. دیگر اینکه ما دورخیز کردیم فیلم این کار را به بخش مسابقه تئاتر کودک و نوجوان همدان ارائه دهیم در آذر ماه، اما با توجه به پر تعداد بودن عوامل این نمایش ممکن است دبیرخانه جشنواره از پذیرش کار ما سر باز بزند که شاید نیاز به حمایت مسئولان استان داشته باشیم.
کارهای بعدی این گروه چه خواهد بود؟
سپهر: تصمیم داریم که این کارها را تبدیل به فیلم کنیم و با تولید محتوا در قالب مدیای اثر بخشی کارمان را تداوم ببخشیم.
در ادامه با نینا غریبزاده مدیر تولید این نمایش به گفتگو نشستیم که وی نیز مربی مهارتهای مختلف و اختصاصا هنر کودک و نوجوان در بوشهر است و چندسالی است که با همت و پشتکار مثال زدنی اقدام به برگزاری کارگاهها و نمایشگاه و برنامه های مختلف میکند.
به عنوان مدیر تولید و تهیه کننده کار با چه مشکلاتی روبرو بودید؟
غریبزاده: چون اولین تجربه من در مسیر تولید تئاتر برای کودکان بود این کار کمی برایم دشوار بود و در ضمن حس خوبی نسبت به محیطهای تئاتر بزرگسال ندارم به این علت که فکر میکنم در آن فضا اتفاقات خوب و معجزه خاصی رخ نداده باشد، لذا نمایش نادیدنیها حاصل کارگاه تئاتر بود.تئاتر درمانی بود که در این دو سال اخیر با آقای سپهر تجربه کرده بودیم.
مسیر پر از مشکل بود. محیط مناسبی برای تمرین تئاتر نداشتیم. فرهنگسرا بود که محیط آنجا نیز فقط شامل چند کلاس میشد و مناسب تولید تئاتر با این تعداد بازیگر نبود که البته با توجه به اینکه من مدیر داخلی آنجا بودم خانم امیری با این گروه همکاری کردند و همانجا تمرین کردیم و حاصل برگزاری کارگاههای تئاتر درمانی این نمایش شد.
چگونه اعتماد این تعداد بازیگر و خانوادههایشان را به عنوان کسی که برای اولین بار نمایش تولید میکند جلب کردید؟
غریب زاده: در این هفت سالی که با کودک کار میکنم از این دست کارهای گروهی زیاد انجام دادهام. اما تئاتر برای اولین بار بود که انجام دادیم. اما من پیش زمینهای را در ابتدا مهیا کردم. یعنی در این دو سال اخیر که آقای سپهر به بوشهر رفت و آمد میکند برای ایشان کارگاه برگزار کردم. یعنی اول سپهر را با خانوادهها آشنا کردم. کارگاههای گروهی و انجام بازیهای گروهی در قالب هنر کودک و نوجوان داشتیم. مجموعه ما را شناختند و به کاری که ما داریم انجام میدهیم ایمان آوردند. اعتماد این افرادی که میبینید نتیجه هفت سال کار مدام من با این بچههاست.
شما از کی کار با کودک را شروع کردید؟
غریب زاده: من کارشناس ارشد ادبیات فارسی هستم، ۹ ماه در سال ۸۸ کانون پرورش فکری کودکان کار کردم و بعد با مرحوم رمضان امیری و مدارس و بهزیستی و مهدهای کودک کار کردم. در این مدتها کارهای مختلفی با بچهها کار کردم. قصهگویی، نمایش، نوشتن خلاق و…نمایشگاهی به عنوان تصویرگری خلاق دو هفته پیش با حضور و آثار کودکان در فرهنگسرای بافت نیز اجرا کردم که دومین نمایشگاه من در دوسال اخیر بود که یکی از کارهایی است که من با کودکان انجام میدهم. تخصص اصلی کار من ادبیات و آموزش مهارتهای زندگی برای کودکان و نوجوانان و والدین آنهاست.
از کارها و برنامههای آینده صحبت میکنید؟
غریب زاده: کار گروهی تئاتر یکی از اصلیترین برنامههای آینده ما خواهد بود. با کارگردانهای مختلف کار خواهم کرد اما با کارگردانهای غیر بومی.
چرا کارگردان غیر بومی؟
غریب زاده: چون هنرمندان بوشهر را نمیشناسم و بعد اینکه در حوزه کار برای کودکان خیلی کلیشهای و سطحی نگر اثر تولید میکنند. تصور کنید بخواهیم از صفر با یکی از همین هنرمندان شروع کنیم که ایشان نیز بخواهند از صفر تجربه کنند، زمان را از دست خواهم داد و فرصت سوزی عاید من و کودکان و نوجوانان بوشهری خواهد شد. حداقل این است که من با بهترینهای ادبیات کودک کشور آشنا هستم و از نظر ورود اندیشههای ناب و دسته اولی مطمئن هستم و اعتماد کامل دارم و در نهایت میدانم پروژهام موفق خواهد شد. اما در بوشهر با توجه به المانهایی که موجود بوده و به نمایش گذاشتهاند منطبق با فکر من نیست و فکر من اندیشه و بنمایههای مهم تری مثل همین کار را در خود دارد. برنامه دیگر من نیز تصویر گری کودک و نوجوان است. چون روانشناسی و جامعه شناسی کودک و نوجوان را به شدت دنبال میکنم.
استقبال مردم از کار چطور بود؟
با توجه به تبلیغات محدودی که انجام دادم راضی بودم. از تبلیغات محیطی استفاده نکردیم و فقط در فضای مجازی و خانوادههای آنها تبلیغات را دست به دست کردیم.
فروش بلیط هزینههای کار را پوشش داد؟
نه. با توجه به اینکه سرمایهگذاران ما همین خانوادهها بودند، من و آقای سپهر حتی از جیب نیز هزینه کردیم اما اتفاقات بزرگی برای ما رخ داده است. ۷۰ درصد از افرادی که به تماشای نمایش ما نشستند حتی یکبار در زندگی تجربه دیدن تئاتر نداشتند و این حداقل کاری بود که ما کردیم . حالا تصور کنید بتوان نتایج و آثار ملموس و غیر ملموس این کار را بررسی و جمعآوری کرد چقدر رضایت بخش خواهد شد.
جمع بندی
زندگی صحنه تئاتر است. الان که تئاتر را تجربه کردم متوجه شدم آدمها تلاش زیادی میتوانند داشته باشند اگر با نسخه اصیل و تئاتر واقعی کار کنند./مهر