خبر استان: وی حالا در بهترین نقطه بوشهر خانهدار است، صاحب خودرو و دو باب مغازه غذا فروشی بیرونبر و یک رستوران است که با کمک فرزندانش آنها را مدیریت میکند
خبر استان:با افتخار داستان زندگیاش را تعریف میکند، دختر یتیمی که با زحمت و کارگری هم اکنون برای ۱۰ مرد و زن اشتغالزایی کرده است. وقتی شرح زندگی اش را میگوید از چهرهاش مشخص است که واقعاً روزگار سختی را پشت سر گذاشته است .
امینه دختری که با فوت پدرش در زمان دانشآموزی یتیم میشود و با یک خواهر و دو برادر به همراه مادرشان تحت حمایت کمیته امداد(ره) استان بوشهر زندگی خودشان را سالها سپری میکنند. با حمایتهایی که از خانوادهاش میشود یک خواهر و برادرش تحصیلات دانشگاهی را گذرانده و معلم میشوند و یکی از برادرانش به کار آزاد مشغول میشود . امینه سالها با کارگری به مادر پیرش کمک میکند و بالاخره ازدواج .
حاصل ازدواجش دو فرزند پسر و دختر است ولی با توجه به این که همسرش به انواع مواد مخدر اعتیاد داشت مجبور بود علاوه بر این که با همه مشکلات اقتصادی و معیشتی دست وپنجه نرم کند، کتکها و ناسزاگوئیهای همسرش را نیز تحمل کند.
روزها میگذشت و امیدش رو به یاس و نامیدی پیش میرفت و هیچ امیدی به رفع مشکلات خود نداشت تا این که تصمیم گرفت از همسرش جدا شود.
بعد از طلاق که ادامه زندگی برای خودش و دو فرزندش سختتر میشود دوباره تحت حمایت کمیته امداد قرار میگیرند و با توجه به پشتکاری که داشت به عنوان نیروی خدماتی در یکی از شهرهای استان بوشهر مشغول بکار میشود تا حداقل درآمدی که بدست میآورد زمینه تحصیل و معاش فرزنداش را فراهم آورد.
با آزار و اذیتهای مداوم شوهرش بعد از طلاق ، مجبور به ترک شبانه شهر و زادگاهش به مرکز استان میشود. در بوشهر ابتدا با کمک خیرین مکانی برای زندگی و سپس با تجربهای که در کار بدست آورده بود و با معرفی یکی از آشنایان در یک غذافروشی بیرونبر در شهر مشغول بکار میشود. از ابتدا که جهت شستن ظرف ها و کمک به آشپز غذافروشی مشغول و با پشتکاری که داشت تمام ترفندهای مغازهداری را یاد میگیرد.
پس از مدتی صاحب غذافروشی به دلایل شخصی و البته کاهش درآمد و فروش بسیار پایینش قصد واگذاری مغازه خود را میگیرد. امینه که میترسید دوباره از کار بیکار شود ، باتوجه به تجربهای که در غذا فروشی کسب کرده بود این جسارت را می کند که از صاحب غذا فروشی بخواهد تا مغازه را به صورت امانی به او واگذار کند .
میگوید: فکر این که مجدد بیکار شوم مثل آوار بر سرم فرو میریخت. دل به دریا زدم و با اعتماد به نفسی که طی سالیان زیاد کار و تحمل رنج کسب کرده بودم به صاحب پیشنهاد دادم که حاضرم غذافروشی را از او بگریم. صاحب کارم انسانی خوبی بود و وقتی متوجه شد که چه در سر دارم به من قول داد که تا یک مدت زمان معینی اعلام فروش نمیکند اما در خلوت خودم به دنبال راهکاری برای خرید بودم .
همان غذافروشی نقطه عطفی میشود در زندگی امینه . تلاش و پشتکارش باعث میشود تا روحیهای دیگر بدست آورد . روحیهای که با توکل به خدا و همت و پشتکارش بدست می آورد . او که مهارتهای فنی خوبی بدست آورده با مراجعه به کمیته امداد و دریافت تسهیلات اشتغالزایی ابتدا مغازه را میخرد و سپس توسعه میدهد.
پس از چند سال تلاش و کوشش فراوان، این زن کارآفرین که روزگاری طعم سخت نداری را در کودکی و پس از از دست دادن پدر و سپس ازدواجی ناموفق چشیده بود به موقعیتی دست پیدا کرد که اکنون با وجود دو فرزند، برای ۱۰ زن و مرد ایجاد اشتغال مستقیم کرده است.
امینه در حالی که اشکهایش را که از گونههایش جاری شده به سرعت پاک میکند ادامه میدهد: هم اکنون هر آن چیز که فکرش را بکنید با توکلی که بر خدا و کمک کمیته امداد به بدست آوردم.
هر چند امینه این دختر یتیم سالهای دور و زنی بیسرپرست اما کارآفرین حاضر نشد این بخش از سخنان رسانهای شود اما بر خود فرض دانستم برای راهی که انتخاب کرده متذکر شوم که ن مشکل مسکن این بانوی کارآفرین در شهر بوشهر حل شده و ضمن این که در بهترین نقطه بوشهر خانهدار است، صاحب خودرو و دو باب مغازه غذا فروشی بیرونبر و یک رستوران است که با کمک فرزندانش آنها را مدیریت میکند و بنا به گفته خودش زندگی شادی دارد و علاقمند به شادیآفرینی برای دیگران با توسعه فضای کسب و کارش و اشتغال بیشتر برای افراد جویای کار است.